کاش

ساخت وبلاگ
خدا حافظ ای یار سفر کرده زجان،خداحافظ ای مسافر رفته از جهان خداحافظ به دلها کاشتی نهال غصه و غم به سوی بهشت جاودان رفتی خدا حافظ در این دنیا که مردم در حال جنگن به سمت صلح خدایی رفتی،خداحافظ گریه دارد نبود آن آغوش گرمت  تو با صدا دلنواز دلرا کُشتی،خداحافظخدا حافظ عزیز رفته از دست تو دل را بی پناه کردی و رفتی،خدا حافظ حسن بیگی(محب) + نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۹ ساعت 10:54 توسط محمد حسین  |  کاش...
ما را در سایت کاش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ashaarme بازدید : 95 تاريخ : چهارشنبه 20 اسفند 1399 ساعت: 21:58

دنیا می شود بر صدا ی خسته ام ،نوا باشی؟ با مهری که بر قلبم نشاندی،خدا باشی؟ می شود دست به دستانم دهی ،گاه در کنارم به عالم نه ، در هوا باشی؟ می شود گاه نظر کنی  بر قلب من!  با نگاهت قلب بیمار مرا ،دوا باشی؟ می شود نور شوی؟ بر صحنه تاریک عشق تا در کتاب زندگی شروع یک ،دنیا باشی  می شود در خیالت زندگی کرد،گاهی کاش بر چشمان خیس من،دریا باشی حسن بیگی (محب) + نوشته شده در شنبه دوم اسفند ۱۳۹۹ ساعت 10:7 توسط محمد حسین  |  کاش...
ما را در سایت کاش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ashaarme بازدید : 106 تاريخ : چهارشنبه 20 اسفند 1399 ساعت: 21:58

بهار نگاهت آرامش قلب من است  آن تیر در نگاهت دلیل تپش قلب من است  با  تو  زمستان  بهاری جاودان است دلیل ریزش ابر بهاری آن نگاه مهربان است  صدایت چون قناری در گلستان  به مانند  آرامش قدم زدن با تو،در زیر باران   نگاه تو همان گرما ی خورشید است تا در زمستان بر بورانی سرد  تابیده است حسن بیگی (محب) + نوشته شده در شنبه دوم اسفند ۱۳۹۹ ساعت 11:22 توسط محمد حسین  |  کاش...
ما را در سایت کاش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ashaarme بازدید : 111 تاريخ : چهارشنبه 20 اسفند 1399 ساعت: 21:58

آه در زندگی گاه میکشم آه شب تا صبح نگاه میکنم به ماه عمر را در حسرت، داشتن تو سر کردم عمر را ،در پی تو می شوم به راه سحر گاه ،دعاهای بی شمار بر مهر تو   آمدی و دیدمت، کارم شده گناه مثل آتشی که سوزاند، باغچه دل را می سوزمُ کاری ندارم جز کنم نگاه میایی بی آنکه سخنی، گفته باشی می بینمت حرفی ندارم، جز کشم آه حسن بیگی(محّب) + نوشته شده در سه شنبه پنجم اسفند ۱۳۹۹ ساعت 8:58 توسط محمد حسین  |  کاش...
ما را در سایت کاش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ashaarme بازدید : 120 تاريخ : چهارشنبه 20 اسفند 1399 ساعت: 21:58

ای داد بیدا  چنان کوه دل را سپرده دست فرهاد  دلش را خُرد کرد از عشق،فرهاد  مثل دریا که دل داد به دلگرمی خورشید عاقبت شد کویر با عشقی که به او داد  مثل آن عروسک در پشت شیشه شده بازیچه دستان نوزاد چنان ناله سرایم از غم یار عشق شعری شود در دست استاد من آن کوهم من آن دریای پر از التهابم مُردَنم را دیدی اما تو خندیدی،ای دادبیداد حسن بیگی (محّب) + نوشته شده در شنبه نهم اسفند ۱۳۹۹ ساعت 10:44 توسط محمد حسین  |  کاش...
ما را در سایت کاش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ashaarme بازدید : 135 تاريخ : چهارشنبه 20 اسفند 1399 ساعت: 21:58

قضا و قدر بار ها گفته اند ،خود کرده را تدبیر نیست برمجنون، بی مهری کردن، تقدیر نیست قلب عاشق، دلتنگ است و دل بی قرار در مسیر عشق ، تنها شدن تقصیر نیست بر چشمان منتظر ، سحر ها گریه کردن  در بیان دلتنگی یار اقرار نیست عاشق شوی باختی دل و دین را گناه عاشقی در کتاب، مرجع تقلید نیست دور باشی از مهری که بر قلبت نشست عاقیت مرگ است، دست قضا و قدر نیست حسن بیگی (محّب) + نوشته شده در سه شنبه دوازدهم اسفند ۱۳۹۹ ساعت 9:44 توسط محمد حسین  |  کاش...
ما را در سایت کاش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ashaarme بازدید : 121 تاريخ : چهارشنبه 20 اسفند 1399 ساعت: 21:58

دقل باز گویند روزگار چرخ گردون دارد در پی نان دویدن حرف فراون دارد تو چه میدانی عاقبت بیکاری چیست وقتی عشق زندگیت چشمان گریون دارد در میان کوچه ها پانتومیم عاشقی بحر یار جیب خالی، پز عالی، پا فقط ،برای دویدن دارد شعر نوشتم تا نباشد ،حرف  پشتم برای شعر گفتند، پشت سرت، حرف فراون دارد حسین ،این دغل بازان زندگی آتش زن نیت از بین بردن عشقت، کار فراون دارند صورت سرخ مرا دیدن و دیوانه شدن آنکه مثل دوست ،صحبت جانان دارد حسن بیگی(محب) + نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم اسفند ۱۳۹۹ ساعت 6:28 توسط محمد حسین   کاش...
ما را در سایت کاش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ashaarme بازدید : 102 تاريخ : چهارشنبه 20 اسفند 1399 ساعت: 21:58

پرواز خواب دیدم دست به دستانت، پرواز می کنم   دستان تو ر ا دارمُ ، هی ناز می کنم  خواب دیدم در میان آسمان ها و زمین  در کنار تو با خدا راز و نیاز میکنم خواب دیدم از نگاه مهربانت عشق می چینم عشق را بر نگاهت ،ابراز میکنم خواب دیدم با صدایت، آمده  فصل بهار در هوای دیدنت، آغوشم را باز میکنم ### مستم چون قناری در میان صحن چمن با صدای ناز تو شعر را آغاز میکنم   دلتنگ باشی جز حسرت و افسوس نیست  سفره دل را، فقط ،برای تو باز می کنم هر جا که هستی خوش باش ...من ،با خاطرات تو ، پرواز میکنم حسن بیگی(محّب) کاش...
ما را در سایت کاش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ashaarme بازدید : 93 تاريخ : چهارشنبه 20 اسفند 1399 ساعت: 21:58

یادش بخیر

آن روز بار اول دیدمت یادش بخیر

در کوچه ها با من هم بازی بودی یادش بخیر

یاد آن روزی که خندیدی به من

بار اول بود بوسیدی مرایاش بخیر

روز های کودکی اما چه زود رفت

باز هم کوچه ها یاد تو دارد یادش بخیر

حسن بیگی(محب)

+ نوشته شده در جمعه پانزدهم اسفند ۱۳۹۹ ساعت 23:35 توسط محمد حسین  | 
کاش...
ما را در سایت کاش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ashaarme بازدید : 86 تاريخ : چهارشنبه 20 اسفند 1399 ساعت: 21:58

زیر چشمی به تو فکر میکنم دردم درمان می شود مشکلات زندگی با تو  آسان می شود در کنارت زندگی لحظه زیبایست در نبودت قلب من ، زندان می شود عشق را در نگاه زیر چشمت دیده ام  با آن نگاه مهربان ،خانه غم ،ویران می شود تا تو در ذهن منی ،هیچ کس نیست یاد تو باعث ،آرامش ،جان می شود نیستی ُ من در غمت شاعر شدم  آسمان دل از دوریت باران می شود حسن بیگی (محّب) + نوشته شده در یکشنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۹ ساعت 10:18 توسط محمد حسین  |  کاش...
ما را در سایت کاش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ashaarme بازدید : 89 تاريخ : چهارشنبه 20 اسفند 1399 ساعت: 21:58

این روزها اصلا حال خوشی ندارم

درست مثل مادر ی هستم که بعد از ۹ ماه زحمت

فرزندش مرده به دنیا آمده

اصلا حال خوبی ندارم

کاش...
ما را در سایت کاش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ashaarme بازدید : 101 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 17:20